تاسوعا و عاشورای حسینی
هانیای عزیزم سلام دلتنگم، مثل همه ماهیانی که در گلوی تُنگ گیر کرده اند؛ مثل همه ابرهایی که بغض آسمان را به دوش می کشند؛ مثل رودهایی که خویش را گم کرده اند. دلم گرفته است، مثل همه روزهای بارانی؛ مثل دل دیوار سیاه پوش حسینیه، مثل شمع های سقاخانه، مثل مادربزرگ که این روزها، بی اختیار اشک می ریزد. تشنه ام، تشنه تر از همه ابرها، تشنه تر از همه سنگ ها، تشنه تر از کویرهای بی باران، تشنه تر از دجله، فرات، کوفه، علقمه، تشنه تر از همه آب هایی که به دنبال لب های خشک تواند، تشنه تر از همه آب ها و آدم هایی که راه به سراب می برند. کاش می توانستم تشنگی لب های تو را ببوسم! کاش تَرَک لب های تو، رودم می کرد! من به اشک های خودم پیوسته ام. سال هاست که...
نویسنده :
آرزو
15:42